تأثیر رشد جمعیت بر اقتصاد
این یادداشت را در اختیار سایت گفتماننیوز قرار دادم.
نیروی کار مانند سرمایه و زمین از منابع اقتصادی محسوب میشود. هر چقدر جمعیت بیشتری وجود داشته باشد امنیت اقتصادی کشور پایدارتر خواهد بود. اگر در کشوری رکود وجود داشتهباشد کسی به دنبال از بین بردن سرمایههای راکد نیست و حتی تلاش میکنند سرمایهها افزایش یابد. بیکاری سرمایه را به دلیل افزایش سرمایه معرفی نمیکنند، بلکه سیاستهای اشتباه اقتصادی را عامل مشکلات میدانند. چگونه در رابطه با نیروی کار، رشد جمعیت را عامل بیکاری میدانند و سیاستهای در راستای افزایش جمعیت را نکوهش میکنند.
اگر جمعیت کشور در دهههای پنجاه و شصت رشد نمیکرد مشکلات اقتصادی کشور بیشتر میشد. بخشی دستجردی و ناهید خاکی نجف آبادی در مقاله بررسی تأثیر جمعیت بر رشد اقتصادی در چارچوب الگوی رشد بهینه در اقتصاد ایران نشان دادند، رشد جمعیت دوونیم درصدی در دوره ۱۳۸۶-۱۳۵۰ نسبت به رشد جمعیت صفر مصرف سرانه، سرمایه سرانه، درآمد سرانه و پسانداز سرانه را به ترتیب ۴۶، ۱۴ ، ۱۴ و ۸ درصد نسبت به رشد صفر درصد افزایش دادهاست. آنها با استفاده از الگوریتم ژنتیک نشان دادند در دوره ۱۳۸۸-۱۴۱۷ این چهار متغیر با رشد جمعیت یک درصد به ترتیب ۴/۳، ۱۸، ۸/۲ و ۹/۷ درصد نسبت به رشد صفر درصد افزایش مییابد. به عبارتی نه تنها رشد جمعیت دهه پنجاه و شصت عامل حجم اقتصاد را افزایش دادهاست بلکه موجب افزایش سرانه متغیرهای اقتصادی شدهاست و رفاه جامعه بالا رفتهاست. اگر در دو دهه مذکور رشد جمعیت مانند حال حاضر بود، وضعیت رفاهی مردم وخیمتر بود.
در دنیا شاهد کشورهای درحالتوسعهای مانند چین هستیم که قدرت اقتصادیاش از تمام کشورهای توسعهیافته به استثنای ایالات متحده بیشتر است. قدرت اقتصادی با توجه به میزان بزرگی اقتصاد و فضای محیطی اقتصاد به دست میآید. هر چند چین نسبت به کشورهای توسعهیافته در محیط کلان اقتصادی مزیتی ندارد اما به واسطه جمعیتاش توانسته به قدرتی جهانی در عرصه اقتصاد تبدیل شود. یکی از اشتباهات دولت چین سیاست تکفرزندی بود که در آینده معایبش را خواهد دید. کشورهایی مانند چین، هند و برزیل تنها به واسطه جمعیتاشان توانستند قدرتمندتر از کشورهای توسعهیافته شوند. اصولا توسعه میتواند شاخصی برای قیاس رفاه کشورها باشد نه قدرت اقتصادی آنها. حجم تولید ملی شاخص بهتری برای نمایش قدرت اقتصادی یک کشور است. آمریکا نمیتواند چین را تحریم کند و در صورت تحریم چین، خود ضرر بسیاری میکند. اما با تحریم کشورهای توسعهیافتهای مانند سوئد، سوئیس و یا استرالیا مشکل چندان زیادی برایش به وجود نمیآید. در کشورهای در حال توسعه جمعیت یک سکوی پرتابی برای تبدیل به قدرت اقتصادی است. تولید ملی یک کشور با جمعیت رابطه مستقیم دارد. معمولا کشورهای پرجمعیت تولید ملی بالاتری دارند. کشورهای توسعهیافته اگر جمعیت بیشتری داشتند مطمئنا شاهد نظام چند قطبی به جای تک قطبی در دو دهه گذشته بودیم. یکی از مهمترین اهداف دولت سیاست تشویق جمعیت باشد و از هر طرحی استفادهکند. برای مثال میتواند به زنانی که چهار فرزند میآورند حقوق بازنشستگی دهد.
به نظر میرسد یکی از دلایل نپذیرفتن ترکیه در ناحیه یورو جمعیت این کشور است. طبق قوانین این ناحیه، قدرت تصمیمگیری اعضا متفاوت است و هر کشور با توجه به نسبت تولیدملیاش به تولید ناحیه یورو میتواند تأثیرگذار باشد. حدود ۴۵ درصد از سهام بانک مرکزی این ناحیه در اختیار دو کشور آلمان و فرانسه است. شاید عدم حضور کشورهایی مانند انگلیس، دانمارک و سوئد به دلیل توان تصمیمگیری بالای برخی کشورها باشد. اگر بیش از ۵۰ درصد سهامداران بانکمرکزی ناحیه یورو تصمیمی گرفتند برای همه الزامآور است. ترکیه کشوری است که جمعیت بالا و در نتیجه تولید ملی قابل توجههی دارد و در صورت پیوستن در ناحیه حدود ۲۰ درصد سهام بانکمرکزی اروپا به این کشور تعلق میگیرد یعنی بیش از کشورهای مرفهی مانند سوئیس و هلند.
البته جمعیت یکی از عوامل رشد اقتصادی است. اما باید توجه کنیم میزان تأثیرگذاری دیگر عوامل مؤثر به رشد جمعیت نیز بستگی دارد. برای مثال فرض کنید که سرمایهگذاری در کشوری افزایش یابد و با افزایش ذخیره سرمایه تولید کشور افزایش یابد. به عبارتی عرضه اقتصاد افزایش یافته است و برای تعادل میبایست تقاضای کل اقتصاد نیز افزایش یابد. اگر تقاضا افزایش نیابد عرضه کاهش مییابد. اگر جمعیت افزایش یابد به طور طبیعی تقاضا افزایش مییابد.
تأثیر رشد جمعیت بر اقتصاد مورد توجه اقتصاددانان بزرگی مانند ساموئلسن، کوزنتس، آرو، سولو و فلپس به ترتیب برندگان جایزه نوبل اقتصاد در سالهای ۱۹۷۰، ۱۹۷۱، ۱۹۷۲، ۱۹۸۷ و ۲۰۰۶ قرار گرفتهاست.
آنچه برای برنامهریزان مهم است رشد جمعیت حال حاضر نیست، بلکه متوسط باروری هر زن است. چون در دهه شصت کشور با رشد جمعیت روبرو بود، تا دهههای متمادی اثر آن رشد بالا بر مثبتشدن رشد جمعیت میماند. اگر متوسط عمر ۷۰ سال باشد، در دهه ۱۴۲۰ شاهد رشد منفی جمعیت خواهیم بود. در حال حاضر بخش قابل توجهی از جمعیت در حال گذار جوانی به میانسالی هستند و هنوز به سن پیری و مرگ نرسیدهاند و چون از طرفی پیرها بسیار کمتر هستند، شاهد رشد جمعیت هستیم. در سه دهه دیگر که هرم جمعیتی کشور وارونه میشود، مرگومیر افزایش مییابد و رشد جمعیت منفی خواهد شد.
اگر متوسط باروری هر زن دو فرزند باشد، در زمانی که سن مرگومیر نسل غالب میرسد، رشد جمعیت صفر خواهد شد و جمعیت ثابت خواهد بود. آنچه مهم است تعداد فرزندان یک مرد نیست، بلکه تعداد فرزندان یک زن است. اگر خواهان رشد جمعیت هستیم، باید متوسط تعداد فرزندان یک زن بیش از دو شود. در حال حاضر نرخ متوسط باروری هر زن در ایران ۱/۷ است. در صورت ادامه این روند در دهه ۱۴۲۰ کشور با رشد منفی جمعیت روبرو میشود که فاجعهای بزرگ خواهد بود.
برای افزایش جمعیت باید هم ابعاد خانوارها را افزایش داد و هم سن ازدواج را کاهش داد. پدر و مادر شدن زوجها در سنین پایینتر موجب میشود فرزندان آنها زودتر وارد چرخه تولیدومثل شوند. اگر سن ازدواج ۲۰ سال باشد در ۶۰ سال چهار نسل تولیدومثل میکنند اما با سن ازدواج ۳۰ سال سه نسل تولیدومثل میکنند.
البته نباید زیاد نگران باروری بسیار پایین زنان ایرانی بود، زیرا بسیاری از دختران کشور ازدواج نکردند. کسانی که ازدواج کردهاند نیز به دلیل مشکلات اقتصادی از داشتن فرزندان بیشتر در هراسند. باید نگران مشکلات اقتصادی کشور بود. در کشور تورم و بیکاری وحشتناک در دهههای گذشته وجود داشتهاست و مردم به آینده امیدوار نیستند. باید در وهله اول موانع ازدواج جوانان را حل کرد. البته از طرف دیگر باید پیوندهای زناشویی را تقویت کرد و خانوارهایی با سبک زندگی اسلامی تشکیل شوند. علاوه بر کمیت بر کیفیت جمعیت نیز اهمیت داد.
یکی از وظایف جوانان انقلابی و یا حتی علاقمند به وطن و میهنپرست، افزایش جمعیت کشور است. زوجهای جوان باید فرزندآوری را وظیفه شرعی و ملیاشان بدانند. ذکر شد اگر متوسط باروری هر زن دو فرزند باشد رشد جمعیت در آینده صفر میشود. هیچ زوج جوان مسلمانی نباید به کمتر از سه فرزند فکر کند. حداقل کاری که یک فرد آرمانخواه میتواند انجام دهد حرکت در جهت افزایش جمعیت کشور است. خوشبختانه پس از توصیه رهبر معظم انقلاب مبنی بر افزایش جمعیت کشور، بسیاری از جوانان خواهان فرزندان بیشتری هستند. باید بهگونهای فرهنگسازی شود که ازدواج در سنین پایینتر و فرزندآوری به ویژه برای دختران جهاد محسوب شود.
دولت نیز میبایست موانع ازدواج را رفع کند. یکی از مهمترین موانع ازدواج سربازی است که موجب میشوند جوانان نتوانند برای آیندهاشان برنامهریزی کنند. بار مالی یارانه حاملهای انرژی بیش از دویست هزار میلیارد تومان است. اگر نیروهای نظامی دومیلیون سرباز نیاز داشتهباشند و حقوق ماهیانه یک میلیون تومان دریافت کنند سالیانه بیستوچهار هزار میلیارد تومان هزینه حذف سربازی میشود به عبارتی حدود یک دهم یارانه حاملهای انرژی میشود. تخصیص یارانه حاملهای انرژی موجب کاهش بهرهوری اقتصاد شدهاست و اگر دولت یک دهم این میزان را برای حذف سربازی هزینه کند موجب افزایش رفاه جامعه به ویژه در آینده میشود. دولت یازدهم در اجرای مراحل بعدی هدفمندی یارانهها میتواند بخشی را برای این موضوع تخصیص دهد.